کد مطلب:77621 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

خطبه 137-درباره طلحه و زبیر











و من كلام له علیه السلام فی معنی طلحه و الزبیر.

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است در بیان مقصود طلحه و زبیر:

«و الله ما انكروا علی منكرا و لا جعلوا بینی و بینهم نصفا. و انهم لیطلبون حقا هم تركوه و دما هم سفكوه. فان كنت شریكهم فیه فان لهم نصیبهم منه و ان كانوا و لوه دونی فما الطلبه الا قبلهم. و ان اول عدلهم للحكم علی انفسهم.»

یعنی سوگند به خدا كه انكار نكردند بر من از جهت تقصیری و قرار ندادند میانه ی من و ایشان عدالت را و به تحقیق كه طلب می كنند ایشان حقی را كه خود واگذاشتند او را و خون عثمان را كه ایشان ریختند آن را، پس اگر بودم من شریك ایشان در آن، پس به تحقیق كه از برای ایشان ثابت است حصه ی ایشان از آن خون و اگر بودند كه مباشر آن خون بودند بدون شركت من، پس نیست طلب كردن خون عثمان مگر از نزد ایشان و به تحقیق كه باشد اول عدالت ایشان حكم كردن بر ضرر نفسهای خود.

«ان معی لبصیرتی ما لبست و لا لبس علی. و انها للفئه الباغیه فیها الحما و الحمه و الشبهه المغدفه.»

یعنی و به تحقیق كه با من است بینایی من و نكردم مشتبه امری را بر احدی و مشتبه كرده نشد بر من امری و به تحقیق كه آن جماعت هر آینه باشند گروه ظالم خارج از حق، در این جماعت است گل سیاه گندیده ی فتنه و فساد و زهر عقرب كینه و عداوت و شبهه ی مظلمه ی جهل و ضلالت.

«و ان الامر لواضح. و قد زاح الباطل عن نصابه و انقطع لسانه عن شغبه و ایم الله لافرطن لهم حوضا انا ماتحه، لا یصدرون عنه بری و لا یعبون بعده فی حسی. »

[صفحه 624]

یعنی به تحقیق كه امر شبهه ی خون عثمان ظاهر البطلان است و به تحقیق كه زایل است انكار باطل ایشان از جهت بطلان اصلش كه ادعای خون عثمان باشد و بریده است زبان باطل از برانگیزاننده ی[1] باطل و سوگند به خدا كه هر آینه پر خواهم كرد از سیل لشگر حوض معسكری را كه من كشنده ی آب آن باشم. باز نگردند ایشان از آن سیراب شده، یعنی نیست آن حوض مثل حوضهای دیگر كه تشنه وارد بر او برگردد سیراب شده، بلكه برمی گردد از زندگی سیر شده، از ضرب شمشیر آبدار و نیاشامند بعد از آن آب در آبگاه سرد، یعنی بعد از ورود به آن حوض باقی نخواهند بود تا بیاشامند آب سرد شیرین را.

منها:

«فاقبلتم الی اقبال العوذ المطافیل علی اولادها، تقولون: البیعه البیعه! قبضت یدی فبسطتموها. و نازعتكم یدی فجذبتموها.»

یعنی روی آوردید به سوی من مثل رو آوردن آهوان و شتران بچه دار بر بچه های خود، می گفتید: حاضر شدیم از برای بیعت كردن، حاضر شدیم از برای بیعت كردن! بر هم گرفتم دست خود را پس پهن كردید شماها دست را از برای بیعت و كشیدم از شما دست بیعت خود را پس شما كشیدید دست مرا به سرعت.

«اللهم! انهما قطعانی و ظلمانی و نكثا بیعتی و البا الناس علی. فاحلل ما عقدا و لا تحكم لهما ما ابرما و ارهما المساءه فیما املا و عملا.»

یعنی بار خدایا! بدرستی كه طلحه و زبیر بریدند از من و ظلم كردند در حق من و شكستند بیعت مرا و حریص گردانیدند مردم را بر جنگ من، پس وا كن آنچه را كه بسته اند از تدبیر در جنگ با من و استوار مگردان از برای ایشان آنچه را كه تابیدند از عزم مجادله ی با من و بنما ایشان را بدی در آن چیزی كه آرزو كرده اند و عمل كرده اند.

[صفحه 625]

«و لقد استثبتهما قبل القتال و استانیت بهما امام الوقاع، فغمطا النعمه و ردا العافیه.»

یعنی و به تحقیق كه طلب كردم رجوع ایشان را به بیعت، یا طلب كردم ثبات ایشان را در بیعت پیش از جنگ كردن و طلب كردم درنگ و تربص ایشان را پیش روی محاربه، پس شكر نكردند نعمت اطاعت خدا و رسول را و رد كردند سلامتی دنیا و آخرت را.

[صفحه 626]


صفحه 624، 625، 626.








    1. ن و چ: برانگیزنده.